نبض دلـم کنــار " تــ ــو " آرامــ میزند

با که گویم غم دل جز تـــو که غمخوار منی، همه عـالم اگرم پشت کند یـــار منی

نبض دلـم کنــار " تــ ــو " آرامــ میزند

با که گویم غم دل جز تـــو که غمخوار منی، همه عـالم اگرم پشت کند یـــار منی

می خوام
شعری شوم سپید
تا تـ ــو مرا بسرایی
ای آمیخته در همه لحظه های منـــ
" یا بن الحســن " ... !!!

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

عزیزدردانه شوهرش بود. نمی گذاشت آب تکان بخورد توی دل زنش. از احترام و محبت چیزی کم نداشت توی خانه آن مرد. گرچه زیبا نبود، قدبلند نبود، خانواده اش خیلی پایین تر از خانواده همسرش بودند و خیلی اختلافات معنایی دیگر.
یک روز بالاخره، یک آشنا کشیدش کنار و پرسید چه شد که این مرد اینقدر هوایت را دارد؟ چه کار کردی که اینقدر خاطرخواهت شد. گفت ازدواجمان که هدیه خدا بود. ولی بعد ازدواج همه تلاشم را کردم تا نعمتی که خدا داده را حیف نکنم. شدم زن زندگی و حالا مرد بی توجه به ظاهر و تحصیلات، عاشقانه می پرستدم. بعد فکری کرد و گفت:
تازه عروسی کرده بودیم. یک روز دخترخاله هایم قرارگذاشتند که بیایند دیدنم. اولین بار بود که به خانه ام می آمدند. به همسرم گفتم میوه و شیرینی بخرد برای پذیرایی.
آمد خانه با یک جعبه پرتقال ریز. فقط همین. ماندم چه کار کنم؟ به رویش بیاورم یا نیاورم؟ دوباره بفرستمش بیرون یا نه؟ سوال کنم یا نه. زدم به در بی خیالی و فکر کردم با همین وسایل توی خانه چطور از مهمان ها پذیرایی کنم. پرتقال ها خیلی ریز بود و نمی شد گذاشت جلو مهمان. آبشان را گرفتم. آرد و شکر و روغن هم داشتیم. خودم کیک پختم. اولین مهمانی عصرانه من با کیک و آب پرتقال برگزار شد و لبخند هم از لب هایم نیفتاد.
از فردا رفتار این مرد با من عوض شد!
بعد گفت: حالا فهمیدم که آن روز میخواست امتحانم کند. سربلند که بیرون آمدم، تصمیمش را برای همه روزهای بعدی زندگی گرفت. شدم تاج سرش.
*******
نمیگم همه رفتارهای درست و غلط همسرتون همچین ریشه هایی داره. نمیگم مردها همیشه درحال ارزیابی ما هستند. نمیگم اشتباه نمیکنن، تنبلی نمیکنن، بی خیالی نمی کنن... فقط این داستان واقعی رو تعریف کردم که بگم همه مسایل رو جور دیگه ای هم میشه دید، تو موقعیت های حرص درآور یا وحشتناک اینجوری، یک دقیقه مکث کنیم، یک لحظه فکر کنیم. اگر امتحان همسرمان نباشد، شاید امتحان خدا باشد. خدا زیاد امتحان می کند صبر بندگانش را توی زندگی.•٠·
نظر جالب یک ریاضیدان درباره زن و مرد
روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند.
جواب داد:....
اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10....
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =1000
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست،پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۳ ، ۰۷:۵۱
خدیجه خاوری

اندیشیدن در ابعاد شخصیتی حضرت فاطمه علیها السلام و نقش سازنده اش در صحنه های پاسداری از فضیلت و دیانت، از آن رو دارای اهمیت است که آموزگارش نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و تعالیمش، تعالیم انسان ساز قرآن کریم است.
توجه به سبک و سیره حضرت زهرا علیهاالسلام در عصر کسادی بازار ایمان، برای انسان های گریزپا و سرگردان، راهگشا است و روح پرتلاطم انسان را، در سایه سار نخل وجودش آرام می بخشد و جان تشنه سراب زده را، از شراب طهور کوثر وجودش سیراب می نماید. بهانه آفرینش، نه تنهای سرور تمام بانوان عالم است بلکه سیره رفتاری ایشان، سبکی پویا برای هر زمان خواهد بود. از این رو هر زنی که به دنبال کسب هنرهای مادی و معنوی است ناگزیر باید هنرهای که این بانوی بهشتی داشته در سبک زندگی خود نهادینه سازد.
چهار هنر در سیره این بانوی ممتاز عبارتند؛

۱. هنر خویشتن داری
هنر خویشتن داری و خود کنترولی از زیباترین هنرهایی است که حضرت زهراعلیهاالسلام به بانوان آموخت، برخی از جلوهای آن حفظ عفت و عصمت و حجاب بود. جریان پوشش ایشان در برابر مرد نابینا که می فرمایند: «إِنْ لَمْ یَکُنْ یَرَانِی فَإِنِّی أَرَاهُ وَ هُوَ یَشُمُّ الرِّیحَ ؛ اگر او مرا نمی بیند، من او را می بینم و او بو[ی زن نامحرم] را حس می کند.» همچنین در جایی دیگر می فرمایند: «أَدْنَى مَا تَکُونُ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیْتِهَا ، نزدیک ترین حالات یک زن به خداوند متعال زمانی است که در منزل می ماند[و به امور خانه داری و تربیت فرزند می پردازد]
امّا متأسفانه در عصر ما، شیاطین جن و انس تلاش می کنند به هر وسیله زنان مسلمان را از هویت خود جدا کنند و در معرض دید نامحرمان بکشانند قِصه پُر قُصه تلخ الجزایر و اصلاحات اتاترک و کلاهی که پهلوی بر سر عده ای از زنان مسلمان گذاشت تجربه ای تلخ در دوری از سبک زندگی اسلامی است.

۲. هنر شوهر داری
هنر شوهرداری یعنی این که زن کاری کند که وقتی مرد پس از برخورد با مشکلات و سختی ها و کار روزانه با تنی خسته و روحی گرفته و پر ملال به خانه آمد، با دیدن چهره همسرش و شنیدن سخنان او و نیز مشاهده وضع خانه خستگی هایش برطرف شود.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: «خَیرُ الِنساءِ التِی تَسُرُهُ اذا نَظَرَ وَ تُطِیعُهُ اِذا اَمَرُو لا تُخالِفُهُ فِی نَفِسها وَ لا مَالِها بِمَا یُکرِهُ ؛ بهترین زنان آن است که وقتی مرد به او نگرد مسرور شود و وقتی به او فرمان دهد اطاعت کند و با تن و مال خود بر خلاف رضای شوهر کاری نکند
امام علی علیه السلام درباره فاطمه علیهاالسلام می فرمایند: «قسم به خدا! من فاطمه علیهاالسلام را هرگز خشمگین و مجبور به کاری نکردم، او هم هیچ گاه مرا خشمگین و از دستورم سرپیچی نکرد
روزی امیرالمؤمنین علیه السلام وارد منزل شد و فرمود: فاطمه جان، ابوبکر به همراه عمر در پشت در خانه منتظر اجازه ورود هستند نظر شما چیست؟ ایشان به شوهر خویش فرمود: «الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُکَ فَافْعَلمَا تَشَاء؛ خانه، خانه توست و من همسر تو هستم. هر آنچه می خواهی انجام ده. »

۳. هنر خانه داری
یکی از حیاتی ترین هنرهایی که هر بانوی نمونه باید داشته باشد، اداره امور خانه و تدبیر منزل است تا موجبات آرامش خاطر و آسودگی بقیه اعضای خانواده به ویژه همسر را فراهم آورد. تقسم امور منزل و قناعت از جمله شئون خانه داری است.
امام باقر علیه السلام فرمود :حضرت فاطمه علیهاالسلام کارهای منزل را با حضرت علی علیه السلام این گونه تقسیم می کردند که خمیر کردن آرد و نان پختن و تمیز کردن و جارو زدن خانه به عهده فاطمه علیهاالسلام باشد و کارهای بیرون از منزل، از جمله جمع آوری هیزم و مواد اولیه غذایی را علی علیه السلام عهده دار شود.
امام صادق علیه السلام فرمود: این تقسیم کار با رهنمود رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام گرفت. آن گاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کارهای منزل را فاطمه علیهاالسلام و کارهای بیرون منزل را علی علیه السلام انجام دهد. حضرت زهرا علیهاالسلام با خوشحالی فرمودند: «فَلَا یَعْلَمُ مَا دَخَلَنِی مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللَّهُ بِإِکْفَائِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله تَحَمُّلَ أَرْقَابِ الرِّجَالِ ؛ جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت
روزی امام علی علیه السلام فرمود:« فاطمه جان! آیا غذایی موجود است که بیاوری؟ پاسخ شنید: «وَ الَّذِی عَظَّمَ حَقَّکَ مَا کَانَ عِنْدَنَا مُنْذُ ثَلَاثٍ إِلَّا شَیْءٌ آثَرْتُکَ بِهِ قَالَ أَ فَلَا أَخْبَرْتِنِی ؛ سوگند به خداوندی که حق و قدر تو را بزرگ شمرد! سه روز است که غذای کافی در منزل نداریم و همان مقدار ناچیزِ خوراکی را به شما بخشیدم و خود گرسنگی را تحمل کردم
امام علی علیه السلام فرمودند: چرا اطلاع ندادی؟
حضرت زهرا علیهاالسلام جواب دادند: «نَهَانِی أَنْ أَسْأَلَکَ شَیْئاً فَقَالَ لَا تَسْأَلِی ابْنَ عَمِّکِ شَیْئاً إِنْ جَاءَکِ بِشَیْءٍ عَفْواً وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِیه ؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا نهی نمود از تو چیزی درخواست کنم و به من سفارش فرمود: دخترم، چیزی از پسرعمویت درخواست نکن، اگر چیزی برایت آورد بپذیر و الا تو درخواست چیزی را نداشته باش
همچنین فرمود:« یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنِّی لَأَسْتَحْیِی مِنْ إِلَهِی أَنْ تُکَلِّفَ نَفْسَکَ مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیْه ؛ ای اباالحسن! من از پروردگار خود حیا می کنم چیزی را که تو بر آن توان و قدرت نداری، از تو درخواست کنم

۴. هنر فرزند داری
هنر فرزند داری، یکی دیگر از هنرهای که بانوان ممتاز دارا هستند در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام محبت به فرزندان و شخصیت بخشی و تشویق به علم آموزی مشهود است.
حضرت زهرا علیهاالسلام به فرزندش امام حسن علیه السلام که هفت ساله بود می فرمود: «به مسجد برو، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن
سلمان فارسی می گوید: روزی حضرت فاطمه علیهاالسلام را دیدم، که مشغول آسیاب کردن غله است. فرزندش حسین علیه السلام به گریه افتاد و بیتابی می کرد. عرض کردم: برای کمک به شما، غله را آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ حضرت فرمود: من به آرام کردن فرزند اولی هستم. شما آسیاب را بچرخانید.
اما چه گذشت بر امیرالمومنین آنگاه که خبر شهادت همسرش را به او رساندند آنگاه که او راصدا بزند اما دیگر جوابی از همسرش نشنود چه می گذرد در آن لحظاتی که بی بی را شبانه غسل و کفن کند و شبانه دفع نمایند چقدر اندوهناک است لحظه ایی که همسرش را داخل قبر قرار دهد وقتی حضرت امیر بر لب قبر نشست و فرمود: اى قبر! من امانت خود را بتو می سپارم، این جنازه دختر رسول خدا است. اما چه کردند با امانت رسول خدا کسی پیامبر از او بوی بهشت را استشمام می کرد چه کردند با خانه ایی که وقتی رسول خدا می خواست بر آن وارد شود اذن می گرفت آیا وقتی که رسول خدا از میان امت می رفت امانتش صورتش نیلی بود آیا پهلویش شکسته بود؟

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۳ ، ۰۷:۴۵
خدیجه خاوری


برخی از توصیه های خواندنی و راهگشا از مرحوم دولابی را در ذیل بخوانید.

 

1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5. مرگ را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود: یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

6. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

7. تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مۆمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مۆمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مۆمنین و مۆمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و… خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… کار محبت همین است.

10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

11. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

13. از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربّت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمۆمنین علیه السلام در دعای دهه ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله.

14. دل های مۆمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است...شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند."

15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الّا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله" را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

16. حضرت امیر علیه السلام به هر چیز نگاه کرد، لا اله الا الله را دید. در دعای دهه ی اول ذیحجه است: به عدد لیالی و دهور، به عدد امواج دریاها، به عدد درخت ها و خس ها، به عدد سنگ ها و کلوخ ها، به عدد موها و پشم ها، به عدد بادها و ... لا اله الا الله.

17. چه خوب است که انسان جز از خدا سخن نگوید. همیشه حرفت را ذکر خدا قرار بده و اگر هم خواستی با دیگر انسان ها صحبت کنی، با لسان خدا حرف بزن. ان شاء الله دیدهایتان باز شود تا فقط با خدا حرف بزنید. فقیر مگر دیوانه است که با فقیری همچون خود حرف بزند؟ خواسته ات را از خدا بخواه که غنی است. خلق، آلت و اسبابی در دست خدا هستند و مخلوق اویند.

18. مجالس ذکر اهل بیت علیهم السلام حوض کوثر است، انسان را تمیز و سبک می کند؛ روضه ای از روضه های بهشت است.

19. در دنیا اگر خودت را مهمان حساب کنی و حق تعالی را میزبان، همه غصه ها می رود. چون هزار غصه به دل میزبان است که دل مهمان از یکی از آنها خبر ندارد.

20. از مهمان بابت آنچه در مهمانی خورده است، سۆال و مۆاخذه نمی کنند. مهمان نه در دنیا و نه در آخرت، حساب و کتاب ندارد. پس صلاح در مهمان شدن است که خیر دنیا و آخرت در آن است.

21. ما در دنیا و آخرت مهمان خدا هستیم. آداب مهمانی را باید رعایت کرد. باید در بدو ورود صاحبخانه را ملاقات کرد، بعد هر جا که گفت بنشین، نشست و هر چه پذیرایی کرد، بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد و جز آنچه آماده کرده، نخواست و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوی مالکیت آنها را نکرد.

22. عقد را در دنیا می بندند؛ ولی انعقاد مربوط به عالم بالاست. تا انعقاد نباشد، عقد صورت نمی گیرد. پس همسری را که دارید، اول خدا برایتان بریده بود که عقد شما هم عملی شد. خدا هم که جز خوب برای بنده ی مۆمن نمی برد. پس قدر آنچه خدا عطا کرده است را بدانید. ارزش هدیه به هدیه دهنده است. "هرچه از دوست رسد نیکوست"

23. هر کاری را که در رابطه با خدا انجام می دهی، کامل و زیبا از کار در بیاور تا به حقیقت آن برسی؛ مثلا نماز را.

24. خدا ما را برای شادی آفریده است نه برای غم. خدای واحد غنی و قوی، محال است مخلوقی را برای ناراحتی و غم بیافریند. اگر این بشارت را که ما را برای شادی آفریده اند، باور کردی و به خودت قبولاندی، دیگر غم وجود نخواهد داشت. این مژده مال کسی است که آن را باور کند. همین که فهمیدی دنیا فانی شدنی است و مشکلات و محرومیت هایش هم همیشگی و دائمی نیست و بالأخره روزی تمام خواهد شد، نصف غم هایش باطل می شود. مشقّت و غم دنیا وسیله ای است برای خوشی و شادی.

25. جان دادن بهتر از جان کندن است. مۆمن جانش را با محبت تقدیم می کند و جان کافر را با زور می گیرند. حالا که هر چه دنیایی است، بالأخره رفتنی است، چه بهتر که خود آدم آن را به دوست تقدیم کند و در راه خدا بدهد.

26. مۆمن از دنیا که می رود و به موت نائل می شود، از شهوات و غضب که او را گرم می کردند، خلاص و کاملاً خنک می شود؛ به نحوی که وقتی جنازه ی او را با آب سرد دنیا هم می شویند، فریاد می زند این آب داغ چیست که روی بدن من می ریزید؟

27. کسی که در سیرش به مقام رضا برسد، در بین راه نمی ماند و به مقصد می رسد؛ همان گونه که شخصی که حضرت رضا علیه السلام را به امامت قبول کند، تا امام دوازدهم را قبول خواهد داشت. در حالی که ممکن است کسی امامان پیش از حضرت رضا علیه السلام را قبول داشته باشد و دوازده امامی نباشد؛ مثل زیدیه و اسماعیلیه.

28. محبت، کارش تغییر دادن و رنگ زدن است. مگر نمی بینی آن کس که دوستش داری، اخلاق و رفتار تو را عوض کرده و تو مانند او شده ای؟ موالیان ما، ما را با محبت خود رنگ الهی می زنند.

29. مجنون برای دیدن لیلی در مسیری که محل عبور او بود، چند روز به انتظار نشست تا اینکه در نیمه های یک شب از شدت خستگی، همان طور که بر سر راه نشسته بود، خوابش برد. همان وقت لیلی از آنجا عبور کرد و وقتی دید مجنون به خواب رفته است، چند گردو جلو ی او گذاشت و رفت. وقتی مجنون بی دار شد و گردوها را دید، فهمید لیلی آمده و رد شده است و با این گردوها با او حرف زده و گفته است تو عاشق نیستی و باید بروی گردوبازی کنی؛ عاشق که خواب به چشمش راه ندارد.

30. خطر در دو چیز است؛ سوء استفاده از مدارای بزرگان و مدارا نکردن با زیردستان.

31. بعضی از مۆمنین آب قلیل هستند؛ هرگاه خود را آلوده کنند، ملاقات با یک شخص بزرگ که به منزله ی آب کرُ می باشد، آنها را پاک می کند.

32. توجه به دنیا و کثرات و طبیعت، غم و غصه می آورد. کثرات، حزن آور است؛ اما آحاد و افراد الهی برطرف کننده غم و غصه هستند. مردان الهی و آحاد، افراد کمی هستند که اگر به آنها برخورد نماییم، ملاقات آنها برای ما بسیار سرنوشت ساز است و باید قدر آن را بدانیم. آنها نشانه های راه خدا هستند.

33. امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که به دینش وثوق داشته باشم، اگر یک ساعت کنارش بنشینم برای من از هفتاد سال عبادت بهتر است. نفرمود برای او از چند سال عبادت بهتر است. مجالست مۆثرّ است. شبانه روزی ده دقیقه خلوت کنیم و با وضو بر سجاده بنشینیم و به خدا و موالیانمان بگوییم آمده ایم خدمت شما بنشینیم.

34. موالیان ما دست ما را گرفتند تا از بازار دنیا عبور دهند و به آخرت و دیدار خدا برسانند، ولی ما سرگرم متاع دنیا شدیم و دستمان را از دستشان بیرون کشیدیم و لذا در بازار دنیا گم شدیم و محجوب در پرده غیبت گشتیم. خدا و امام غایب نیستند. هرچه در نظر اهل دنیا غایب است، در نظر مۆمنین حاضر است .

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۳ ، ۰۷:۳۰
خدیجه خاوری



چرا انسان اینقدر احساس تنهایی و دلتنگی می کند چرا با وجود داشتن همه چیز باز ناراحت و دلتنگ است؟


تنهایی و دلتنگی یکی از معضلات و مشکلات زندگی امروز بشر است. بشری که به جدیدترین و مجهزترین ابزار زندگی دست‌یافته، ولی در این هیاهوی تکنولوژی و تولیدات آن چیزهایی را نیز از دست داده است.

ریشه دلتنگی ها و تنهایی های آدمی، می تواند امور زیادی باشد. و از آنجایی که سۆال شما بسیار کلّی و عام است، پرداختن به تمام آن علّتها از حوصله این پاسخ خارج می باشد؛ ولی امیدواریم توجّه به مطالب زیر به شما کمک نماید.

 

عوامل دلتنگی:

1. دوری از خداوند و یاد او:

مهمترین عامل احساس دلتنگی و تنهایی، فراموشی یاد خدای متعال است. اگر انسان در زندگی خود خداوند را بشناسد و مشغول سیر و سلوک به سوی او باشد و از دعا و مناجات بهره کافی ببرید، احساس کسالت و غم وتنهایی نخواهد کرد؛ زیرا خداوند خود فرموده اند: یاد من آرام بخش دلهاست.

یاد خداوند دو معنا دارد، عام و خاص. بهترین و روشن ترین راهکار یاد دائمی خداوند قرار گرفتن در ظرف عبودیت حق تعالی و انجام وظایف واجب دینی و فرامین الهی و ترک گناه است. تا زمانی که بنده در مسیر قرب الهی قرار دارد به سوی خداوند حرکت می کند، به یاد خدا است و این همان معنای عام ذکر و یاد خدا است و بهترین مصادیق خاص یاد خدا عبارت است از:

-  نماز

نماز علاوه بر ذکر زبانی بودنش، مصداق اطاعت از حضرت حق نیز می‌باشد. چنان‌چه خداوند پس از مبعوث شدن حضرت موسی به پیامبری در سوره طه آیه 14 می‌فرماید: که نماز را برای یاد من به پا دار! (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری‏) چون بر اساس آیه152 سوره بقره نتیجه یاد خدا را یاد شدن خودمان از طرف خداوند دانسته است؛ (فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی‏ وَ لا تَکْفُرُونِ)

در اکثر آیات قرآن پس از ذکر خدا، نماز را به عنوان بهترین مصداق ذکر می‌شمارد. در آیه 37 سوره نور خوانیم که: (رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إیتاءِ الزَّکاةِ یخافُونَ یوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصار) «مردانی که نه تجارت و نه معامله‌ای آنان را از یاد خدا و بر پا داشتن نماز و ادای زکات غافل نمی‌کند.»

- قرآن

اگر مومن ادعای محبت خدا را دارد, می بایست به دستور العملهای خدا نیز اهمیت بدهد. خداوند مهربان کلیات اوامر و نواهی خود را در قران کریمش آورده است؛ تا آنهایی که طالب رسیدن به قرب او هستند با خواندن قران و عمل کردن به آن, پیوسته در یاد خدا باشند.

- ائمه معصومین (علیهم السلام)

از ویژگیهای بارز معصومین (علیهم السلام) که در زیات جامعه کبیره بیان شده اهل ذکر بودن ایشان است. به این معنا که آنها هیچگاه از یاد خداوند غافل نبوده اند و هیچ عملی خلاف امر الهی انجام نداده اند. لذا آنها بهترین و کاملترین الگوهای یاد حضرت حق هستند و بر هر مومنی فرض و واجب است که از آنها پیروی کند.

گاه گاهى مخصوصا به اقتضاى حال و اقبال قلب به ائمه معصومین (علیهم السلام) توسل جویید و توفیق و حاجات خود را از آن معادن کرم بخواهید.

در ادامه‌ی همین بحث، داشتن یک برنامه‌ی عبادی، در رفع تنهایی بسیار مۆثر است:

الف ـ مراقبه و محاسبه:

در آغاز هر کارى, کمى مکث کنید. اگر واجب است حتما انجام دهید؛ اگر حرام است حتما ترک کنید و اگر نه حرام است نه واجب در انجام و ترک آن مختارید. این سه چیز را قبل از انجام هر کارى مشخص کنید سپس انجام دهید.

اصل این توجه و مراقبه چندین فایده دارد: اولاً: انسان به حرام نمى‏افتد و نیز واجبى از او ترک نمى‏شود. ثانیاً: غفلت شبانه‏روزى را از انسان مى‏گیرد. ثالثا: ترک حرام و فعل واجب به قصد قربت, خود عبادت به حساب مى‏آید مى‏توان فعل تمام واجبات و ترک تمام محرمات را به قصد قربت انجام داد. حتى افعالى که نه واجب هستند نه حرام مى‏توان با قصد قربت آنها را عبادى کرد.

مثلاً: خوابیدن با این قصد باشد که تجدید نیرو شود تا انسان عبادت خدا کند و... شب به محاسبه بنشیند که آیا مراقبه طول روز را خوب انجام داده یا نه. اگر خوب انجام داده, شکر خداى را هر چند زبانى به جا آورد و اگر خوب انجام نداده علت‏یابى کند تا به مرور نقص‏ها و علت عدم موفقیت را کشف کند تا بعد از سال‏ها به جایى برسد که حتى یک گناه از او صادر نشود و خلاصه این که مدار مراقبه و محاسبه شما انجام واجبات و ترک محرمات مى‏باشد.

ب ـ مستحبات نشاط‏ آور:

از میان مستحبات از نمازهاى نافله گرفته تا دعاى کمیل و ندبه و... فقط و فقط آنهایى را انجام دهید که براى شما نشاط‏آور است و از تحمیل نفس بر مستحبات پرهیز کنید. هر عمل مستحبى که قلب بدان اقبال داشت و براینان نشاط ‏بخش و حال‏آور بود به همان اکتفا کنید؛ حتى نسبت به نماز شب که سفارش زیادى شده است اگر نشاط نداشتید یا اصلاً نخوانید یا خیلى خیلى خلاصه در ظرف ده دقیقه تمام یازده رکعت را با حذف مستحبات بخوانید.

ج ـ دائم‏الوضوء:

سعى کنید همیشه وضودار باشید و اگر براى شب قبل از خواب وضو بگیرید کافى است. وضو نور است و همنشینی دائمی با نور, انسان را نورانی می کند.

‏2- بی هدفی

یکی از اساسی ترین امور که غفلت از آن، سبب دلتنگی ها می شود، نداشتن هدف و یا گم شدن آن می باشد. پرواضح است که هرچه انتخاب یک هدف دقیق، آگاهانه و زوایای راه و مسیر رسیدن به آن روشن تر باشد، امید دستیابی به هدف، بیشتر گشته و دلتنگی ها زدوده می شود. البته در انتخاب هدف توجه به توان و علاقه شخصی نیز لازم است.

بنابراین لازم است انسان برای زندگی خویش، یک هدف صحیح و دست یافتنی با توجه به شرایط خویش در نظر بگیرد و برای تأمین آن به تلاش همه جانبه دست بزند و موفقیت های خود در رسیدن به هدف های میانی را مقدمه و پلی برای رسیدن به آن هدف نهایی قرار دهد.

اگر به دلیل نداشتن هدف و یا انتخاب اشتباه آن، در زندگی و سایر شئون آن، این دلتنگی و تنهایی برای انسان حاصل شده است، درمان آن بازگشت از این مسیر و انتخاب یک هدف کامل و صحیح است.

3. بیکاری

اصولا نفس بیکاری در اسلام مذموم است و به فرموده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) خداوند انسان بیکار را دشمن می دارد. بنابراین لازم است هر فردی ساعات روز خود را با برنامه‌ریزی درست ومفید پر کند و از بی‌کاری بپرهیزد.

 

عوامل رفع احساس تنهایی:

ذکر گفتن

 به یاد خدا بودن و استعانت طلبیدن از ذات پاک اوست که به واسطه برخی اذکار، بر زبان جاری شده و حلقه وصل خالق و مخلوق می‌گردد. در روایات برای رفع حزن و اندوه، ذکر «حوقله» بسیار سفارش شده است.

امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید:‌ «اِذَا حَزَنَک اَمْرٌ مِنْ سُلْطَانٍ اَوْ غَیْرِهِ فَاَکْثِر مِنْ قَولِ «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلا بِاللهِ» فَاِنَّها مِفْتَاحُ الفَرَجِ وَ کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ الْجنَّةِ؛ هر گاه از سوی حاکمی یا دیگران اندوهی به تو رسید، «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ» را فراوان بگو! ‌که آن کلید گشایش و گنجی از گنجهای بهشت است.»( بحا ر الانوار، ج 75، ص 227)و فرمود:

«إذا نَزَلَتِ الْهُمُومُ فَعَلَیْکَ بِلا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ؛ هر گاه غمها (بر تو) فرود آمد، بر تو باد به گفتن ذکر لا حول و لا قوة الا بالله.»( میزان الحکمه، ج 1، ص 613)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز فرمودند: «‌اَمَانٌ لِاُمَّتی مِنَ الْهَمِّ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الَّا بِاللهِ، لا مَلْجَأ وَ لا مَنْجَی مِنَ اللهِ إلَّا إلَیْهِ؛ (گفتن این دو جمله:) هیچ جنبش و نیرویی مگر به اتکای خدا نیست و پناه و گریزی از خدا جز به سوی او نیست، امت مرا از غم و اندوه در امان می‌دارد.» بحار الانوار، ج 74، ‌ص 58

استغفار 

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روایتی فرمودند: «مَنْ أکْثَرَ الاسْتِغْفَارَ جَعَلَ اللهُ مِنْ کُلّ ِهَمٍّ فَرَجَاً وَ مِنْ کُلّّ ضِیقٍ فَرَجَاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ؛ هر کس زیاد استغفار کند، خداوند گِرِه غم های او را بگشاید و از هر تنگنایی بیرونش بَرَد و از آنجا که گمانش را هم نمی برد، روزیش رساند (مستدرک الوسائل، ج 5، ص 277)

صبر و تحمل

علی(علیه السلام) می فرماید:

«وَالدَّهْرُ یَوْمَانِ: یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ. فَإذَا کانَ لَکَ فَلا تَبْطَرْ وَ إذَا کانَ عَلَیْکَ فَاصْبِرْ؛ زمانه دو روز است: روزی با تو و به نفع توست و دیگر روز بر علیه تو. اگر با توباشد سرمست مشو و اگر بر تو نباشد [دلگیر و دلتنگ مباش و] صبر نما.»امیر مومنان(علیه السلام) فرمود: «اِطْرَحْ عَنْکَ وَارِدَاتِ الْهمُومَ بِعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْیَقیِنِ ؛اندوه هایی که بر تو وارد می شود با صبر قاطع و یقین نیکو دور ساز»

 

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۳ ، ۱۱:۱۷
خدیجه خاوری